تو نشانم بده راه به قلم فاطمه اصغری
پارت نود و دوم
زمان ارسال : ۲۴۱ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 8 دقیقه
با سرعت به سمت خانهی مینو میراند. خورشید اوایل پاییز در حال غروب بود. به در خانه که میرسد، هرچه زنگ میزند کسی در را باز نمیکند. شک ندارد مینو در خانه است و دارد از آیفون تماشایش میکند. چند بار شاستی زنگ را پشت سر هم و محکم فشار میدهد و باز هم خبری نمیشود. دو قدم عقب میرود و نگاهی به پنجره میاندازد. چراغهای روشن خانه بر درستی حدسش صحه میگذارند و خشمش را چند برابر میکن
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
فاطمه اصغری | نویسنده رمان
🙏🏻🌺
۸ ماه پیشدلنیا
10بعضی وقتا آدم برای بعضی از پدرو مادرها خیلی غصه میخوره که چنین پسرانی دارن... امیدوارم هیچ زندگی در اثر خیانت و هوس پاشیده نشه ...مثل همیشه عالی🤍
۸ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
🙏🏻🙏🏻🌺
۸ ماه پیشاسرا
00مینوچه آدمی درسته سمیرمقصرولی مینوباعث بانی
۸ ماه پیشAa
00👏👏👏🙏⚘
۸ ماه پیش
سارای
10عالی بود 😘😘😘😘😘