پارت نود و دوم

زمان ارسال : ۲۴۱ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 8 دقیقه

با سرعت به سمت خانه‌‌ی مینو می‌راند. خورشید اوایل پاییز در حال غروب بود. به در خانه که می‌رسد، هرچه زنگ می‌زند کسی در را باز نمی‌کند. شک ندارد مینو در خانه‌ است و دارد از آیفون تماشایش می‌کند. چند بار شاستی زنگ را پشت سر هم و محکم فشار می‌دهد و باز هم خبری نمی‌شود. دو قدم عقب می‌رود و نگاهی به پنجره می‌اندازد. چراغ‌های روشن خانه بر درستی حدسش صحه می‌گذارند و خشمش را چند برابر می‌کن

1469
474,729 تعداد بازدید
2,219 تعداد نظر
239 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • سارای

    10

    عالی بود 😘😘😘😘😘

    ۸ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    🙏🏻🌺

    ۸ ماه پیش
  • دلنیا

    10

    بعضی وقتا آدم برای بعضی از پدرو مادرها خیلی غصه میخوره که چنین پسرانی دارن... امیدوارم هیچ زندگی در اثر خیانت و هوس پاشیده نشه ...مثل همیشه عالی🤍

    ۸ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    🙏🏻🙏🏻🌺

    ۸ ماه پیش
  • اسرا

    00

    مینوچه آدمی درسته سمیرمقصرولی مینوباعث بانی

    ۸ ماه پیش
  • Aa

    00

    👏👏👏🙏⚘

    ۸ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید